سطر سپید احساس من

... و سفالینه ی انس با نفس هایت آهسته ترک می خورد

سطر سپید احساس من

... و سفالینه ی انس با نفس هایت آهسته ترک می خورد

بایگانی
۲۹
تیر

...

...

خیلی فکر کردم راجع این شب ها بنویسم " ... و تو چه می دانی شب قدر چیست؟ " واقعا" هم همینطورِ. هی کلمات و بالا و پایین می کنی اما نمیشه حتی نمی تونی حالیکه اون لحظات داری رو بنویسی.

اینکه دعای جوشن کبیر و میخونی اینکه اسامی خدارو یکی یکی زمزمه می کنی اینکه خدا داره بهت میگه اگه تنهایی من مونستم، اگه غمگینی من غمخوارتم، اگر بیماری من درمانتم و ... 

واقعا" خدا برای بنده اش کافی ست.

...

 

 

+ بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب :)

+ عاشقانه های منِ و کسی که از رگ گردن به من نزدیک ترِ :)

  • دُخـ ـترکـ ـبَهـ ـآر
۱۷
تیر

...

...

یک پنجره

یک من

چقدر طلوع خورشید زیباست

در این ثانیه ها 

که همه خوابند

چقدر همه چیز آرام و دوست داشتنی ست

دیگر کسی نیست که دروغ ببافد

به تلخی تهمت بزند

به نا حق قضاوت کند

به ناروا ستم کند

به نامهربانی دلی را بشکند

به بی وفایی دستی را رها کند

در این اولین تابش نور مهر خورشید

همه مهربانند

همه چیز سرجایش است

دست ها، قلبها، فکر ها، اشک ها

...

 

 

 

+ عنوان، شعری از فروغ فرخزاد

  • دُخـ ـترکـ ـبَهـ ـآر
۱۴
تیر

...

...

بعضی چیزها حرمت دارند

مثل قلم

روز قلم مبارک

...

 

 

+ 14 تیر روز قلم

+ چقدر به نوشته هایی که می نویسیم مطمئنیم :|

+ سوگند به قلم و آنچه می نویسد - سوره القلم

  • دُخـ ـترکـ ـبَهـ ـآر
۱۴
تیر

...

...

اینکه روزه می گیریم فقط نخوردن نیست و چه و چه، یکسری حرف های تکراریست که همه ی ما خیلی خوب بلدیم، اینکه به فرمان خدای مهربان روزه می گیریم یعنی به حرمت آن، دروغ نمی گوییم، تهمت نمی زنیم، در مورد چیزی که نمی دانیم حرف نمی زنیم، دل نمی شکنیم، کم فروشی نمی کنیم و تظاهر نمی کنیم و ... . در عوض صبر می کنیم، محبت می کنیم، دلی را بدست می آوریم، لبخند را روی لب ها می کاریم و ... .

یک عده بنابر اعتقادات خاص خودشان روزه می گیرند و یک عده ی دیگر هم بنا به دلایلی نه. اما این درست نیست بخواهی برای دلایل خاص خودت در جمعی که شاید حتی یک نفر روزه دار است چیزی بخوری. درست است کسی که روزه دارد نباید با دیدن چنین صحنه ای دلش غنج برود اما اگر یک دختربچه ی معتقد تازه به سن تکلیف رسیده باشد از لحاظ اخلاقی کار درستی نیست.

من نه یک معلم اخلاقم، نه اینکه آنقدر خوب هستم که بخواهم از این حرف ها بزنم اما از بعضی صحنه ها دل آدم می گیرد ... اینکه یک روزه دار را ببینی که راحت دروغ می گوید یا بی روزه ای را ببینی که جلوی بچه ای چیزی می خورد هر دو این کارها اصلا" قشنگ نیست.

...

 

 

+ راستش من بلد نیستم در مورد این مسائل بنویسم، گفتنش برایم ساده تر استتا نوشتن، وقتی می نویسی فقط کلمه است و هزار برداشت درست و نادرست، اما وقتی می گویی می توانی از چشمانت هم کمک بگیری از آن لحن آرام و دوست داشتنی که خدا به بنده اش داده تا به طرف مقابلت بگویی این کلمات، شمشیر از جلو بستن نیست، حرف های دوستانه است.

+ با تمام احترامی که برای هر دو گروه بالا قائلم می دونم کوچکتر از این حرف ها هستم.

+ جدا از ماه مبارک رمضان، وقتی چیزی می خوری بعد چشمان کودکی را می بینی که نگاهت می کند آن لحظه احساس می کنی داری زهر می خوری. خواستن بچه، شرمندگی مادر، شکستن پدر تراژدی تلخ بعضی از زندگی هاست :(

+ کمی مهربان باشیم :)

  • دُخـ ـترکـ ـبَهـ ـآر
۱۱
تیر

...

گاهی با خودم فکر می کنم که چرا وقتی یک وبلاگ دیگری دارم آن هم با یک قدمت چند ساله و دوستانی قدیمی چرا دوباره دلم خواست یک جای مجازی دیگری در اختیار کنم برای نوشتن آن هم اینقدر غریب!

گاهی هدف اصلا" خوانده شدن نیست دوست داری بنویسی، بنویسی، بنویسی تا آن غده ی یا آن بغض کلمات شکسته شود ... اگر همه می دانستند که چقدر نوشتن خوب است الان همه نویسنده بودند و بجای حرف زدن همه دست هایشان رقصنده های روی کاغذ بود و یا کمی مدرن تر و شیکتر!

اینکه بخواهم خودم را جزو گروهی بدانم اینگونه نیست من روح بلند پروازی دارم که می تواند همچون یک بچه ی شیطون به هر کوی برزنی سرکشی کند.

اینجا آمدم شاید بتوانم کمی حرف هایم را بی دغدغه تر بیان کنم ... شاید :)

...

  • دُخـ ـترکـ ـبَهـ ـآر
۱۱
تیر

...

 

"بسم الله الرحمن الرحیم"

اللهمّ قوّنی فیهِ على إقامَةِ أمْرِکَ واذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِکْرِکَ وأوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُکْرَکَ بِکَرَمِکَ واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْکَ وسِتْرِکَ یـا أبْصَرَ النّاظرین

 

خدایا مرا نیرومند نما در آن روز به پا داشتن دستور فرمانت را و بچشان در آن شیرینى یادت را و مهیا کن مرا در آن روز براى انجام سپاس گذاریت به کـرم خودت نگاه دار مرا در این روز به نگاه داریت و پرده پوشى خودت اى بیناترین بینایان

 

...

 

 

+ الهی آمین ای مهربان ترین مهربانان

  • دُخـ ـترکـ ـبَهـ ـآر
۱۰
تیر

...

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

 

اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ والتّنَبیهَ وباعِدْنی فیهِ من السّفاهة والتّمْویهِ واجْعَل لی نصیباً مِنْ کلّ خَیْرٍ تُنَزّلُ فیهِ بِجودِکَ یا أجْوَدَ الأجْوَدینَ

 

پروردگارا در این روز عزیز نعمت خودآگاهی و بیداری ذهن را روزیم گردان و از جهل و نادانی و خطا بدورم دار و از هرآنچه خیری که در این ماه نازل می گردانی برایم بهره و نصیبی قرار ده و به حق روز و کرمت باران بخششت را بر من ببار. ای بخشنده ترین بخشندگان

 

...

 

 

+ الهی آمین

  • دُخـ ـترکـ ـبَهـ ـآر
۰۹
تیر

...

...

هر روز که چشم باز می کنیم، هر لحظه ای که از زندگیمان می گذرد یک معجزه رخ می دهد. اما گاهی آنقدر سرگرم امور روزمره یمان می شویم که این معجزات کوچک را سیر طبیعی زندگیمان می بینیم.

دوباره ماه رمضان، دوباره برنامه ی ماه عسل، دوباره این اشکهایی که معجزه های زندگی را می بیند و از روی غم نه، از روی یک احساس ناشناخته  از چشمانم فرود می آید.

با تمام کاستی هایی که می تواند یک برنامه ی تلویزیونی داشته باشد اما این برنامه آنچنان به عمیق ترین احساس درونی من راه پیدا کرده که برای خودم هم ناشناخته است.

به تصویر کشیدن معجزات برای آدم هایی که هر روز تعداد زیادی از معجزات را می بینند اما به آسانی از کنارش عبور می کنند و این در حالیست که هر کدام از این معجزه ها می تواند زندگی ببخشد، لبخند را روی لب های آدم ها بیاورد.

...

 

 

+ عاشق این قسمت ماورایی زندگیم؛ اونجا که خود خدا با آرامش با عشق گره مشکلاتو باز می کنه :)

+ عنوان این پست برگفته از آهنگ تیتراژ ماه عسلِ

 

  • دُخـ ـترکـ ـبَهـ ـآر
۰۹
تیر

...

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

 

اَللّـهُمَّ قَرِّبْنى فیهِ اِلى مَرْضاتِکَ، وَجَنِّبْنى فیهِ مِنْ سَخَطِکَ وَنَقِماتِکَ، وَوَفِّقْنى فیهِ لِقِرآئِةِ

 

خدایا نزدیک کن مرا در این ماه به سوی خوشنودیت و برکنارم دار در آن از خشم و انتقامت و توفیق ده مرا در آن برای خواندن آیات قرآن به رحمت خودت ای مهربانترین مهربانان. 

 

...

 

 

+ خدایا مرا هر روز به خوشنودیت نزدیکتر کن ... آمین :)

 

  • دُخـ ـترکـ ـبَهـ ـآر
۰۸
تیر

...

...

_ تا به حال عاشق بودی؟

_ کتابش را بست و با چشمانی متعجب نگاهی به من انداخت! عاشقی ... نه!

_  لبخندی زدم و گفتم مگر می شود عاشق نبود، مگر می شود هر روز که چشم باز می کنی یک عاشقانه ی آرامی را رقم نزنی، همینکه چشمانت را باز می کنی، کمی پلک میزنی تا یادت بیایدکجای این زمان هستی. بعد لبخند میزنی و می دانم خدای مهربان هم با لبخندت لبخند میزند، یعنی عشقی که لازم نیس حتما" طرف دومش حضور فیزیکی داشته باشد.

همینکه آدم های توی زندگیت را هر روز صحیح و سالم می بینی، همینکه هربار خورشید و ماه و شب و روز و گل و گیاه و آب و خاک و آتش طبق وظیفه ی همیشگیشان عمل می کنند یعنی عشق و تو هر روز عاشقی می کنی.

مگر می شود رو به روی معبودت بایستی و عاشقی نکرده باشی که به راستی آن تمامش عشق است. مگر می شود به این مهمانی دعوت شده باشی و هر لحظه اش طعم شیرین یک عاشقانه ی بی نظیر را نچشیده باشی.

...

 

 

پ.ن 1: من خودم هر وقت از خواب بلند میشم مثل اصحاب کهف میشم نمی دونم چرا اصلا" دیرررر موقعیت به دستم میاد :)) 

+ توی این یک ماه سعی می کنم نوشته های الکی ننویسم که ذهنتون با خوندنش اذیت بشه :) دوست دارم حال خوب این روزامو باهاتون قِسمت کنم.

+ به یکی میگم حالم این روزا خیلی خوبه میگه متاسفم همه روزای آخر عمرشون حالشون خوبه.

من :))  

اون :|

+ اگر حرف آزاردهنده ای نوشتم و باعث اذیتتون شده امیدارم منو ببخشین :)

+ همیشه لبخند بزنین اونم از ته دل و بدونین هیچ چیزی تو این دنیا ارزش غصه خوردن و اون منحنی رو به پایین لباتون و نداره :)

+ یک سوال: اگه قرار باشه عشق و توصیف کنین چطوری توصیف می کنین؟

  • دُخـ ـترکـ ـبَهـ ـآر